|
شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, :: 21:24 :: نويسنده : نسیم _طهورا
زیر درختان برک پوش که مهمان پاییزندقدم می زنم. صدای خش خش شان مرا به دیروز بز میگرداند ومن سر گردان و حیران به یاد مادر بزرگم می افتم . خاکش صدا نبرد که می گفت آرزویی که میدانی دست نیافتنی است فراموش کن . و من حسرت برگشتن به روز های گمشده ی دیروز را از دل بیرون می اندازم. نظرات شما عزیزان:
مطلباتون خیلی خوبه اگه میشه داستان یا رمان عاشقانه هم بذاریدپاسخ:chashm hatman azizam
|